می خواهم فریاد بکشم من زنده ام پس هستم
آری من زنده ام مثل همه شما،نفس میکشم هنوز آرزوها در من نمرده
کتاب میخوانم .شعر میگویم .از موسقی سنتی وپاپ خوشم می آید به
روز بودن را دوست دارم اخبار گوش میکنم .با رایانه سرو کار دارم احترام
را میشناسم مسائل دینی هم برایم مهم است .به عقاید وآزادی اندیشه
دیگران اهمیت میدهم در زندگی کسی سرک نمیکشم .با کودک کودک و با
بزرگ بزرگ.اما چه شده که نسل جدید، من وامثال من را نمی بیند و هر روز
فاصله اش را بانسل من بیشتر میکند؟
من یک نسل برزخی هستم چرا که در طول زندگی ما جهان به یکباره متحول
شد هنوز صدای چرخهای درشگه بر سنگفرش خیابان که ما را برای تلقیح واکسن
می برد با صدای بوق ماشین بنزی که تاکسی بود ومی خواست از درشگه سبقت
بگیرد درگوشم طنین انداز بود که همه چیز به سرعت تغییر کرد جای چوبک و
خاکستر انواع پودرهای شستشو ،دیگهای مسی، ظروف تفلون و هزاران هزار
تغییر که البته مثبت هم بوده وهیچکس انکار نمیکند اما افسوس که هر قدر
شیوه زندگی ماشینی تر شد انسانها بیشتر از هم دور شدند ونسل من که آنهمه
محبت واحترام ،گذشت وخیلی چیزهای دیگر را دیده وشنیده بودیم دیر زمانی
نگذشت که بزرگترانی که وجودشان را ابدی میپنداشتیم از دست دادیم ولاجرم
جای آنان را گرفتیم.اما ما آنان نبودیم....چرا که این دنیا همه چیزش تازه بود گویی
از چند قرن پیش به این قرن پرتاب شدیم مشکل ما تکنولوژی نبود مشکل ما آدمهای
جدید بود که مارا قبول نداشتند. سعی کردیم با وضع موجود ماهم تغییر کنیم به روز
باشیم اما افسوس انگارخودمان را گول زدیم کسی تحویلمان نمیگیرد.قدیم در تسخیر
وتحت امر بزرگترانی بودیم که مارا بچه وبی تجربه میخواندند وامروز درتسخیر مردان
وزنانی هستیم که خودمان بزرگشان کردیم همانها که پا به پایشان درس میخواندیم
و به افکارو عقایدشان احترام گذاردیم.حالا دانسته هایمان را بی ارزش ،تجاربمان را
بی اهمیت وسخنانمان را کسالت آور می بینند وتظاهر به شنیدن حتی معمولی ترین
حرفهایمان میکنند .گویا آنقدر مجنونیم که هیچ چیز را درک نمی کنیم.
شاید شیوه تربیتی قدیم درست بود وما به خطا رفتیم.امروز بی اعتنایی ها،بیحرمتی ها
منم ها وخیلی رفتارهای ناهنجار دربسیاری از انسانهای نسل جدید میبینینم که ربطی
به تکنولوژی وپیشرفت علم ندارد. وبرعکس ،انتظار بیشتری از تحصیلکرده های امروز
میرود که با رفتار عاقلانه شخصیت برجسته ای از خود نشان دهند اما دریغ.........
البته روی سخن من با همه جوانان نیست وهستند کسانی که رفتارهای بسیار قابل
احترامی دارند .اما منم ها بیشتر خود را نشان می دهد .به هر روی روزی زندگی
درسش را به آنان خواهد آموخت .آن گونه که به ما یاد داد چقدر اشتباه کردیم. سکوت
من وامثال من در مقابل بیحرمتی ها وبی اعتنایی ها و کوچک شمردنمان نه از واهمه
ونه از نفهمیدن واکنش های ناهنجار آنان .بلکه سکوت ما تاسف خوردن به حال آنانست
با اینهمه حرمت شکنی چگونه الگویی برای آیندگان خواهند بود.آیندگانی که کودکان امروز
وزنان ومردان فردا خواهند بود .فردایی که من ونسل من دیگر نیست وجایمان را به شما
خواهیم سپرد وراه نا تمام ما را طی خواهید کرد.
آری ما آن بودیم واین برما گذشت.شما این هستید،چه بر شما میگذرد؟؟؟؟؟
من نسلی برزخی هستم چون نه دنیای خودم را دارم ونه به دنیا شما راه دارم امیدوارم
که شما نسل برزخی نشوید وهیچ وقت نگویید:(( ای کاش ))
من یک نسل برزخی هستم چرا که در طول زندگی ما جهان به یکباره متحول
شد هنوز صدای چرخهای درشگه بر سنگفرش خیابان که ما را برای تلقیح واکسن
می برد با صدای بوق ماشین بنزی که تاکسی بود ومی خواست از درشگه سبقت
بگیرد درگوشم طنین انداز بود که همه چیز به سرعت تغییر کرد جای چوبک و
خاکستر انواع پودرهای شستشو ،دیگهای مسی، ظروف تفلون و هزاران هزار
تغییر که البته مثبت هم بوده وهیچکس انکار نمیکند اما افسوس که هر قدر
شیوه زندگی ماشینی تر شد انسانها بیشتر از هم دور شدند ونسل من که آنهمه
محبت واحترام ،گذشت وخیلی چیزهای دیگر را دیده وشنیده بودیم دیر زمانی
نگذشت که بزرگترانی که وجودشان را ابدی میپنداشتیم از دست دادیم ولاجرم
جای آنان را گرفتیم.اما ما آنان نبودیم....چرا که این دنیا همه چیزش تازه بود گویی
از چند قرن پیش به این قرن پرتاب شدیم مشکل ما تکنولوژی نبود مشکل ما آدمهای
جدید بود که مارا قبول نداشتند. سعی کردیم با وضع موجود ماهم تغییر کنیم به روز
باشیم اما افسوس انگارخودمان را گول زدیم کسی تحویلمان نمیگیرد.قدیم در تسخیر
وتحت امر بزرگترانی بودیم که مارا بچه وبی تجربه میخواندند وامروز درتسخیر مردان
وزنانی هستیم که خودمان بزرگشان کردیم همانها که پا به پایشان درس میخواندیم
و به افکارو عقایدشان احترام گذاردیم.حالا دانسته هایمان را بی ارزش ،تجاربمان را
بی اهمیت وسخنانمان را کسالت آور می بینند وتظاهر به شنیدن حتی معمولی ترین
حرفهایمان میکنند .گویا آنقدر مجنونیم که هیچ چیز را درک نمی کنیم.
شاید شیوه تربیتی قدیم درست بود وما به خطا رفتیم.امروز بی اعتنایی ها،بیحرمتی ها
منم ها وخیلی رفتارهای ناهنجار دربسیاری از انسانهای نسل جدید میبینینم که ربطی
به تکنولوژی وپیشرفت علم ندارد. وبرعکس ،انتظار بیشتری از تحصیلکرده های امروز
میرود که با رفتار عاقلانه شخصیت برجسته ای از خود نشان دهند اما دریغ.........
البته روی سخن من با همه جوانان نیست وهستند کسانی که رفتارهای بسیار قابل
احترامی دارند .اما منم ها بیشتر خود را نشان می دهد .به هر روی روزی زندگی
درسش را به آنان خواهد آموخت .آن گونه که به ما یاد داد چقدر اشتباه کردیم. سکوت
من وامثال من در مقابل بیحرمتی ها وبی اعتنایی ها و کوچک شمردنمان نه از واهمه
ونه از نفهمیدن واکنش های ناهنجار آنان .بلکه سکوت ما تاسف خوردن به حال آنانست
با اینهمه حرمت شکنی چگونه الگویی برای آیندگان خواهند بود.آیندگانی که کودکان امروز
وزنان ومردان فردا خواهند بود .فردایی که من ونسل من دیگر نیست وجایمان را به شما
خواهیم سپرد وراه نا تمام ما را طی خواهید کرد.
آری ما آن بودیم واین برما گذشت.شما این هستید،چه بر شما میگذرد؟؟؟؟؟
من نسلی برزخی هستم چون نه دنیای خودم را دارم ونه به دنیا شما راه دارم امیدوارم
که شما نسل برزخی نشوید وهیچ وقت نگویید:(( ای کاش ))
نظرات شما عزیزان: